loading...

خواندنی

بازدید : 134
دوشنبه 12 آبان 1399 زمان : 16:28

یکی از عوامل دیگری که از طریق آن می توان به وجود مرجع پی برد وجود شخصیت های عمده و اصلی در سایت تهران صفیر داستان یا گفتمان است. به عبارتی، شخصیت های اصلی صلاحیت بیشتری نسبت به شخصیت های کمتر مهم در مرجع بودن دارند. شخصیت هایی که در جمله با اسم اصلی و درست خود ذکر می شوند بیشتر احتمال مدلول یا مرجع بودن را دارند. سانفورد، مور و گارود ( 1988) در مطالعه ای این موضوع را مورد بررسی قرار دادند. به اسامی ذکر شده در جمله ی اول ( آقای بلاگ و کلاری) و جمله ی دوم ( مدیر و کلاری) توجه نمایید:
(17) آقای بلاگ در حال خواندن نامه بود و منشی به سرعت داشت آن را تایپ می نمود. بالاخره این کار تا بعداز ظهر به طول انجامید. او احساس گرسنگی می کرد.
(18) مدیر در حال خواندن نامه بود و کلاری به سرعت آن را تایپ می نمود. بالاخره این کار تا بعداز ظهر به طول انجامید. او احساس گرسنگی می کرد.
بدیع یا آنافور در جمله ی آخر هم می تواند مدیر ( آقا) و هم کلاری ( خانم) باشد. با توجه به جزئیات و زمان خواندن این جملات می توان فهمید که جمله ی دوم زمان کمتری می برد که آن را قرائت نمود. از آنجاییکه در جمله ی اول اسم آقای بلاگ در جمله ذکر شده اما اسم کامل منشی ذکر نشده است پس می توان استدلال نمود که در جمله ی اول آقای بلاگ و در جمله ی دوم خانم کلاری مرجع هستند.
در جمله ی دوم نیز همین وضعیت مشاهده می شود. اسم اصلی مدیر ذکر نشده است اما منشی او که خانم کلاری است ذکر شده، پس در اینجا خانم کلاری به عنوان مدلول جمله به حساب می آید.
عامل دیگری که از طریق آن می توان به وجود مرجع پی برد نگاه به وضعیت و چگونگی جمله ی قبلی است. اگر ضمیر در جمله ی دوم اشاره به فاعل جمله ی قبلی داشته باشد پس مرجع به حساب می آید. هادسون، تان هوس و دال (1986) در دو جمله ی زیر این وضعیت را بررسی کردند:
(19) الف ) جک شدیدا از جاش معذرت خواهی کرد. او دیروز با جاش بسیار خشن رفتار نمود.
(ب) جک شدیدا از جاش معذرت خواهی کرد. اظهارات جک شدیدا او را رنجش خاطر نمود.
در جمله ی 19 الف، انافوریک یا مرجع ضمیر جک است چرا که جک فاعل جمله ی اولی است، در حالیکه در جمله ی 19 ب، ضمیر او جک نیست بلکه جاش است. در اینجا این ضمیر فاعل نیست بلکه مفعول است. جمله ی 19 الف سریعتر از جمله ی 19 ب خوانده می شود. در اینجا وجود فاعل در گفتمان مورد تاکید است.
ماتیو و چودورو ( 1988) نشان دادن که وقتی ضمایر و مرجع های ضمیر در یک و جمله و در امتداد هم قرار دارند چگونه به سرعت می توان مرجع ضمیر یا مدلول را در جمله یافت. شناسایی فاعل و مفعول در جمله ( سابجکت و آبجکت) در یافتن مرجع های ضمیر بسیار مفید هستند.
وجود انافوریک ها و مرجع های ضمیری در جمله بسیار مهم هستند، و چنانچه در جمله رعایت نشوند، ساختار، انسجام معناشناختی و ترکیب جملات و واژه هایی که گفتمان را شکل می دهند کاملا به هم می ریزد. بر حسب اهمیت کلی هر واژه در ابتدای جمله نیز می توان به وجود مدلول در جمله پی برد.

منبع:

https://tehransafir.com/

یکی از عوامل دیگری که از طریق آن می توان به وجود مرجع پی برد وجود شخصیت های عمده و اصلی در سایت تهران صفیر داستان یا گفتمان است. به عبارتی، شخصیت های اصلی صلاحیت بیشتری نسبت به شخصیت های کمتر مهم در مرجع بودن دارند. شخصیت هایی که در جمله با اسم اصلی و درست خود ذکر می شوند بیشتر احتمال مدلول یا مرجع بودن را دارند. سانفورد، مور و گارود ( 1988) در مطالعه ای این موضوع را مورد بررسی قرار دادند. به اسامی ذکر شده در جمله ی اول ( آقای بلاگ و کلاری) و جمله ی دوم ( مدیر و کلاری) توجه نمایید:
(17) آقای بلاگ در حال خواندن نامه بود و منشی به سرعت داشت آن را تایپ می نمود. بالاخره این کار تا بعداز ظهر به طول انجامید. او احساس گرسنگی می کرد.
(18) مدیر در حال خواندن نامه بود و کلاری به سرعت آن را تایپ می نمود. بالاخره این کار تا بعداز ظهر به طول انجامید. او احساس گرسنگی می کرد.
بدیع یا آنافور در جمله ی آخر هم می تواند مدیر ( آقا) و هم کلاری ( خانم) باشد. با توجه به جزئیات و زمان خواندن این جملات می توان فهمید که جمله ی دوم زمان کمتری می برد که آن را قرائت نمود. از آنجاییکه در جمله ی اول اسم آقای بلاگ در جمله ذکر شده اما اسم کامل منشی ذکر نشده است پس می توان استدلال نمود که در جمله ی اول آقای بلاگ و در جمله ی دوم خانم کلاری مرجع هستند.
در جمله ی دوم نیز همین وضعیت مشاهده می شود. اسم اصلی مدیر ذکر نشده است اما منشی او که خانم کلاری است ذکر شده، پس در اینجا خانم کلاری به عنوان مدلول جمله به حساب می آید.
عامل دیگری که از طریق آن می توان به وجود مرجع پی برد نگاه به وضعیت و چگونگی جمله ی قبلی است. اگر ضمیر در جمله ی دوم اشاره به فاعل جمله ی قبلی داشته باشد پس مرجع به حساب می آید. هادسون، تان هوس و دال (1986) در دو جمله ی زیر این وضعیت را بررسی کردند:
(19) الف ) جک شدیدا از جاش معذرت خواهی کرد. او دیروز با جاش بسیار خشن رفتار نمود.
(ب) جک شدیدا از جاش معذرت خواهی کرد. اظهارات جک شدیدا او را رنجش خاطر نمود.
در جمله ی 19 الف، انافوریک یا مرجع ضمیر جک است چرا که جک فاعل جمله ی اولی است، در حالیکه در جمله ی 19 ب، ضمیر او جک نیست بلکه جاش است. در اینجا این ضمیر فاعل نیست بلکه مفعول است. جمله ی 19 الف سریعتر از جمله ی 19 ب خوانده می شود. در اینجا وجود فاعل در گفتمان مورد تاکید است.
ماتیو و چودورو ( 1988) نشان دادن که وقتی ضمایر و مرجع های ضمیر در یک و جمله و در امتداد هم قرار دارند چگونه به سرعت می توان مرجع ضمیر یا مدلول را در جمله یافت. شناسایی فاعل و مفعول در جمله ( سابجکت و آبجکت) در یافتن مرجع های ضمیر بسیار مفید هستند.
وجود انافوریک ها و مرجع های ضمیری در جمله بسیار مهم هستند، و چنانچه در جمله رعایت نشوند، ساختار، انسجام معناشناختی و ترکیب جملات و واژه هایی که گفتمان را شکل می دهند کاملا به هم می ریزد. بر حسب اهمیت کلی هر واژه در ابتدای جمله نیز می توان به وجود مدلول در جمله پی برد.

منبع:

https://tehransafir.com/

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 105
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 57
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 43
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 58
  • بازدید ماه : 187
  • بازدید سال : 312
  • بازدید کلی : 1728452
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی