، تلاش كردند تا بين زمان نهفتگي و دامنة ABR و يا ديگر AEPها، با برآورد مقدار سايكوفيزيكي محرك كليك ارتباط ايجاد كنند. دامنه و نه زمان نهفتگي، با برآورد بلندي مربوط بود. در دنبالة اين مطالعات، Babkoff و همكاران (1984)، تحقيق اوليه را تكرار كردند، و نتايج اوليه را نيز آناليز مجدد نمودند، و سعي كردند غير خطي بودن عملكرد شدت – زمان انواع سمعك نهفتگي را به صورت اصلاحيه در نتايج بگنجانند.
مجموعة دوم دادهها، و آناليز مجدد، سازگاري بيشتري بين عوامل سايكوفيزيكي و الكتروفيزيولوژيك نشان داد، اما نتايج اوليه را تغيير نداد.
به همين صورت (1990) Price , Darling در يافتن ارتباط واضح بين ABR و درك بلندي شكست خوردند. از سوي ديگر Thoronton و همكاران، يك راهكار كلينيكي، براي برآورد LDL با دادههاي زمان نهفتگي موج V در مقابل شدت ارائه كردند. همچنين در يك گروه از افراد بزرگسال (سال 65 تا 18)، Serpanos و همكاران (1997) بين بلندي و زمان نهفتگي موج ABR V در افرادي با شنوايي طبيعي، و كاهش شنوايي حلزوني صاف ارتباط پيدا كردند، در صورتيكه ارتباط ضعيفي بين عملكردهاي شدت الكتروفيزيولوژيك و رفتاري در بيماران با كاهش شنوايي حسي عصبي شيبدار ديده شد.
سن: تغيير شدت – زمان نهفتگي در نوزادان در گسترة 30 تا 40 است. سن نيز در تعيين سطح شدت محرك لازم براي توليد ABR قابل تشخيص، مطرح است. در نوزادان، شواهدي وجود دارد كه آستانة ABR با سن كاهش مييابد. محققين كاهش بارزي در آستانة ABR (به اندازة 10 تا 30 دسيبل) حتي در فاصله 2 ساعت پس از تولد تا 50 ساعت پس از تولد، گزارش كردهاند. مقادير دامنه و زمان نهفتگي در اين دو زمان پس از تولد، هنگاميكه براي تفاوت آستانه، اصلاح شدند، كاملاً قابل مقايسه بودند. اين مطالعات در هر حال به عوامل متعدد در كاهش آستانه با ABR توام با سن شامل: عدد دقت در جايگذاري هدفن روي گوشي، كولاپس مجراي كانال متعاقب فشار كاشن هدفن روي بخش غضروفي، تغييرات تكاملي در وضعيت گوش مياني، احتمال باقيماندن چربي Vernix Caseosa در كانال گوش خارجي و حتي مزانشيم در فضاي گوش مياني در ساعات پس از تولد، نميپردازد.
در عامل احتمالي اخير، كاهش شنوايي آرام انتقالي ايجاد ميكند كه ميتواند آستانهها را بالا ببرد، و زمان نهفتگي را در ABR نوزادان تازه متولد شده افزايش دهد.